۶.إرحَم مَن رأس ماله الّرجا..
بابا بودن خیلی سرمایه می خواهد. مخصوصاً اگر دختر داشته باشی... روزی هزار بار ممکن است تا مرز ورشکستگی و فروپاشی بروی... حتی اگر دخترت اهل مراعات باشد و هر روز گیر ندهد که فلان چیز را برایم بخر و مرا فلان جا ببر و ... باز هم وارد خانه که می شوی... دستگیره ی در را که می چرخانی... در همان لحظه که اسباب بازی هایش را رها می کند و با شادی و لبخند و سلام کشدار به طرف تو می دود... توی همین مسیر یکی دو ثانیه ای با نگاهش اول دست هایت را جستجو می کند... اگر چیزی توی دستت بود تمام جزئیاتش را با همان نگاه زیر و رو می کند...اگر پوشش غیر شفافی داشته باشد از حجم و اندازه و برجستگی ها، تمام پیش بینی ها را با نیازها و دوست داشتنی هایش تطبیق می دهد... اگر دستت خالی باشد با گوشه ی نگاهش - بی آنکه نگاه و لبخندش را از تو بردارد- جیب هایت را بررسی می کند... حتی با برجستگی کلیدها و سکه های داخل جیب هم برق چشم هایش کم و زیاد می شود... تا لحظه ی آخر نمی خواهد قبول کند که تو دست خالی به دیدن او آمده ای... که برای امیدهای او چیزی نیاوردی... هر چقدر هم که با نگاهش چیزی پیدا نکند باز توی خیالش خودش را دلداری می دهد که لابد قرار است تو غافلگیرش کنی.... همه ی این اتفاق ها توی یک لحظه می افتد... یک قانون نانوشته توی دنیا هست که می گوید بابا ها حق ندارند دست خالی به خانه بروند حتی اگر جیبشان خالی بود..
+منبع:http://2ta7.blogfa.com