زیر سقف طلبه

زیر سقف طلبه

خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآن گونه ام بمیران کسی به وجد نیاید از نبودنم


دوست دارم از خونه طلبه ها براتون بنویسم
از چیزای جالبی که شاید تو خونه هر کسی نباشه

مثل نوشته های جالب رو یخچالِ شون

مثل جشن گرفتن های عید غدیر ِِ شون

و و و وخیلی چیزای دیگه که الان یادم نیس ولی زیر سقف طلبه خیلی اتفاق های جالبی رخ میده...




ویژه خواهران.ورود آقایان ممنوع!
نظرات آقایون تایید نمیشه

۱۲ مطلب با موضوع «زندگی طلبگی» ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ماهی قرمز
۱۹ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۵۲

تازه محرم شده بودن
رفته بودن مهمونی
آقا برای خودش غذا کشیدو مشغول شد
خانوم روشو برگردوند طرف آقا و نگاهشو تیز کرد
_آقا سید من اینجا نشستما
آی عم درخت😅
پس من چیی
تعارفی چیزی

آقا سید با لبخند نگاهشو کج کرد
_نه دیگه😄
ازین لوس بازیا نداریم،هرکس باید به داد خودش برسه

_عه،اینجوریاست
خانوم بشقاب آقا سیدو برداشت و گذاشت جلوی خودش و با لبخند گفت
_برا خودت یکی دیگه بکش عزیزم😂
_ای بابا،داشتم شوخی میکردم بانو
میخواستم ببینم چی میگی😐
اون دیسو پس بی زحمت بده خانوم
_نه دیگه همسرم،ازین لوس بازیا نداریم،هرکس باید به داد خودش برسه😈
بعله

+بعضی از خانوم ها و آقایون و (خودمونیم بیشتر خانم ها) خیلی خواسته های فضایی دارن از جناب همسر
مثلا فک کنید یه طلبه یا دانشجویی که همیشه تو خوابگاه بوده و مشغول تحصیل و پژوهش،تنها زن هایی که تو زندگیش میشناخته خواهر و مادرش بودن که صبح تا شب قربون صدقش میرفتن،نه اهل روابط آزاد بوده و نه ارتباط بی جا با نامحرم
حالا خانوم این موجود انتظار داره نکات ریزی رو تو همسر داری بلد باشه که شاید کم کم این آقا باید یاد بگیره
یادمه تو کار آموزی مشاوره اکثرا مشکلاتی خانوم ها اون رو بی توجهی تلقی میکردن همین بود
_همسرم اول برای من غذا نمیکشه
_همسرم سالگرد آشناییمون رو یادش رفته
_همسرم کم برام گل میخره
و امثال این
خب اینها هنر های همسر داری و نباید انتظار داشته باشید وقتی با شخصی ازدواج میکنید دایرة المعارف این هنر باشه،خیلی از آقایون اصلا بلد نیستن و یا خیلیشون تو مختصات ذهنیشون این قضیه نیست
پس به نظر من آنچه را که برای خود میپسندی برای همسرت بیشتر بپسند
خیلی وقت ها اگه خودمون پایه گذار خیلی از مسائل تو خونه باشیم به طوری که عادت اهل خانه بشه اونوقت طرف مقابل هم غیر مستقیم درش نهادینه میشه
آخرشم حتی اگه بعضی از آقایون برخی هنر هارو نتونستن کسب کنن بالاخره جایگزین های رفتاری دیگه ای ندارن
همه چیز رو کنار هم ببینم

++زندگی به سبک طلبگی

ماهی قرمز
۱۴ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۶ نظر


اگر دیدید همسرتان یک نقطه عیبی دارد -هیچ انسانی بی عیب نیست- و مجبورید او را تحمل کنید،تحمل کنید،که او هم همزمان دارد یک عیبی را از شما تحمل میکند،آدم عیب خودش را که نمی فهمد،عیب دیگری را می فهمد،پس بنا را بگذارید بر تحمل.

اگر چنان چه قابل اصلاح است،اصلاحش کنید.اگر دیدید کاری نمیشود کرد،با او بسازید.

در قدیم بیشتر می گفتند دختر باید سازگار باشد،برای پسر کانه وظیفه سازگاری را قائل نبودند.نه، اسلام این را نمی گوید.اسلام می گوید که دختر و پسر هردو باید سازگار باشند.هردو باید بسازند.

باید بنا را بر این بگذارند که زندگی خانوادگی را سالم،کامل،آرام و همراه با محبت و عشق متقابل اداره کنند و این را ادامه بدهند و حفظ کنند.اگر چنانچه ان شاءالله این فراهم شد که فراهم کردنش هم با تربیت های اسلامی مشکل نیست این خانواده،همان خانواده سالمی خواهد بود که اسلام معتقد به اوست.


+متن سخنرانی حضرت آقا

++عنوان پست کاملا بی ربط به متن بوده و صرفا جهت جذب مشتری می باشد.

ماهی قرمز
۰۳ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

آقای خونه: «خانوم ، پاشو بریم خونه ی مادرم، بهشون سر بزنیم»

خانوم خونه: «من دیگه پامو اونجا نمیزارم» 

آقای خونه: «چرا ؟؟؟!!!» 

خانوم خونه : ( اینجا دلایل مختلفی میتونه وجود داشته باشه ، یا کاملاً منطقی یا کاملاً غیر منطقی یا یه چیزی ما بین این دو تا!!!)

 

 

واکنش بعضی از آقایون خونه: « شما خیلی بیجا میکنی نمیای! مگه دست خودته؟ میگم پاشو بریم یعنی پاشو بریم » (احتمالاً بعدش خانوم خونه یا مقاومت نمیکنه و با دلخوری میره یا مقاومت میکنه و دعوا و کتک کاری!!!)

واکنش بعضیای دیگه:« این حرفا همش بهونه است خانوم، تو دلت نمیخواد با فامیل من رفت و آمد کنی هر دفه یه بهونه ای پیدا میکنی!!! نمیای ؟ خب نیا !!! منم دیگه پامو خونه ی هیچ کدوم از فک و فامیلت نمیزارم»

واکنش بعضیای دیگه ی دیگه:« خب نیا، بهتر!!! خودم تنها میرم. بعدش هم دیگه دردسر ندارم که چرا مادرت فلان حرفو زد ؟ چرا خواهرت فلان کارو کرد»

واکنش بعضیای دیگه ی دیگه ی دیگه : ( این دسته از بعضیا احتمالاً چیزی نمیگن ، فقط با دلخوری پا میشن خودشون تنها میرن ، اما کینه به دل میگیرن و منتظر روزی میشن که بتونن جبران کنن)

واکنش بعضیای دیگه ی دیگه ی دیگه ی دیگه : (این گروه هم احتمالاً دیگه چیزی نمیگن ، خودشون هم نمیرن اما دلخوریش تو دلشون میمونه و کجا و کی سر باز کنه ، الله عالم)

 

واکنش آقای من : « عزیزم اگه تو باهام نیای ، من دیگه چیزی ندارم که ببرم پزشو بدم»

واکنش من در ظاهر : 

واکنش من در واقع : ( آیکون کسی که داره پشت گوشش مخملی میشه. )

 

اعتراف نوشت : اعتراف میکنم که از همون لحظه ی اول نشون ندادم که پشت گوشام داره مخملی میشه و برای حفظ ظاهر هم که شده تا جای ممکن مقاومت کردم ، اما خودم بهتر از هر کسی میدونم که انقلاب مخملی از همون لحظه شروع شد. 

 +ستاره

ماهی قرمز
۰۲ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر


داشتیم فیلم هندی می دیدیم که تو فیلم اقائه به یه دختر میگفت: دو راه بیشتر نداری ، یا با من ازدواج می کنی یا میمیری

با دیدن این صحنه،رو به حاجی کردم و گفتم:دو راه بیشتر نداری

یا با من ازدواج میکنی.. یا من با تو ازدواج میکنم

حالا شاید بنده خدا نخواد ولی مجبوره،تازه از خداشم باید باشه والا

ماهی قرمز
۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

حاجی بهم میگه:یه لیست تهیه کن از چیزایی که این ماه باید شهریه رو  برا اونا خرج کنیم و حساب کن ببین با موجودی مون جور در میاد یا نه؟

یه لیست می‌نویسم  که شامل:

۱.روغن که تقریبا تموم کردیم

۲.کاهو و سس مایونز و ماست

۳.شیر که باهاش ماست درست کنیم که اقتصادی تره

۴.هزینه خرابی ماشین

۵.هزینه دکتر

و ...

رو به حاجی میکنم و میگم لیست رو نوشتم حالا موجودی مون چقدری هس؟

میگه الان صفرِ

میگم خب پس حالا حساب کن که ما صفر ریال موجودی داریم،چقدر طول میکشد تا ما همه این وسایل را تهیه کنیم؟

+شده بود قضیه موتور خریدن داوود تو سریال دزد و پلیس

ماهی قرمز
۲۷ دی ۹۶ ، ۱۵:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بخشی از زندگی به سبک طلبگی
امروز برای اولین بار در این سه ماه دو روز زندگانی حضرت لپ ناخواسته بهش آسیب رسوندم
بنده خدا با نیش تا بناگوش باز داشت به جغجغه و بی مزه بازی های من میخندید که جوگیر شدم و با جغجغه حرکات آکروباتیک انجام دادم ولی به دلیل ضعف بینایی مکان فرود جغجغه رو تشخیص ندادم و خورد تو پیشونی حضرت لپ
اول چند ثانیه تو چشای هم خیره شدیم و بعد به مرحله لب پیچونک رسیدیم
چنان لبش رو پیچ داد که گفتم الان چونش رگ به رگ میشه و جیغی کشید که بدون شوخی یا کریم های کنار پنجره همه پرزدن و خونه همسایه پایینی که همیشه پر از سر و صداست رو سکوت فرا گرفت
بغلش کردم و مثل ذرت بالا پایین پریدم 
سریع سکوت کرد ولی دیگه اون سید حسن سابق نشد
البته انتقامش رو با شیر ریختن روی جزوه های امتحانیم گرفت ولی هنوزم چند ساعته بهم طوری خیره میشه که واقعا تحمل نگاهشو ندارم
همیشه وقتی بهش میرسیدم بهم لبخند میزد،الان با اخم چپ چپ نگام میکنه
خلاصه ما همینجور باهم سرسنگینیم تا بابایی از کلاس برگرده تکلیفمون رو روشن کنه
والا ما بچه بودیم یه چیز می افتاد رو سرمون اولش صدای خرس قطبی درمی آوردیم ولی بعدش جوری میخندیدیم که مویرگ های دو طرف دهان مبارک از شدت خنده کبود میشد
نمیدونم این بچه های دهه نودی به کی رفتن


+تمام سعیمو میکنم که فسقل خان مثل خودم بچگی کنه

بدون محدودیت
برسه خونه
با زانوی پاره
لباسای خاک خلی
گرسنه
حالا فردا امتحان ترم دارما
برو از خدا بترس امتحان

++ ما تو کلبه جان جدید اتاق نداریم،یه انباری مانند ته پذیرایی داریم که توش وسایل بیچاره من خاک میخوره چون جا نمیشدن تو آشپزخونه گذاشتیمشون اونجا
عوضش هرکدومون یه ور داریم
من این ورم
حضرت لپ اونور
و حضرت یار اونیکی ور
سخته ولی خوبیش اینه همیشه از حال هم باخبریم وقتی خسته شدیم از ورهامون میایم به وسط پذیرایی و دورهم مسابقه بذاریم سید حسن از ادای کدوممون بیشتر میخنده
(حالا بماند فسقل انقدر هیجان زده شده بود ترسیدیم قاطی کنه ادامه ندادیم، من و سید هم فکر نمیکردیم پای رو کم کنی که برسه با قیافه هامون دست موجودات فضایی جنگ ستارگان رو هم از پشت ببندیم)
خلاصه الان تقریبا پنج ماهی گذشته و من نمیدونم چقدر قراره تو این کلبه جان زندگی کنم ولی دوستش میدارم چون پیاده ده دقیقه تا یه ربع با حرم فاصله داره و این یعنییی عشقققق

ماهی قرمز
۲۴ دی ۹۶ ، ۱۳:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قبل کربلا 50 تومن پول از یه جایی رسیده بود دست آقایی

اون روز پول هارو بین دوتایی مون نصف کرد و بیست و پنج تومن رو داد به من

وقتی میخواستیم بریم کربلا مقداری پول همراه داشتیم ولی اون بیست و پنج تومن رو هم من تو کوله مون قایم کردم تا اگه اونجا نیاز داشتیم خرج کنیم

بعد برگشت از سفر کربلا،حاجی پول رو از تو کوله در آورد و داد بهم

و همون موقع من گذاشتمش زیر فرش و گفتم بذار بمونه برا وقتی که پول لازم هستیم

امروز عصر حاجی درحالیکه داشت جارو میکشید پول هارو پیدا کرد

من بعد قضیه پنهان کردن پولا،یه مدت خیلی دنبالشان گشتم ولی پیدا نکردم

چند وقتی میشد که دیگه فراموش کرده بودم که بیست و پنج تومنم گم شده

و امروز در کمال ناباوری از زیر فرش دراومد

این چند وقته نیاز شدید داشتیم به پول ولی امروز وضع بدتر شده بود و خدا اون پولا رو رسوند

اون روزی که فک میکردم پولا گم شده،اصلا نمیتونستم فکرشو هم بکنم که خدا به فکر امروز من بوده و اونارو رو میکرده

ماهی قرمز
۲۳ دی ۹۶ ، ۱۳:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دوباره،بعد مدت ها برگشتم

اول یه وب تکونی داشته باشم تا ببینم بعدا چی میخواد بشه

ماهی قرمز
۲۰ دی ۹۶ ، ۲۰:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تو خونه ما،جشن تولد خیلی مهم تلقی نمیشه ولی تولد هارو هم خانوادگی جشن می گیریم.ولی تولد ائمه و حضرت رسول رو هرسال جشن میگیرم

به نظر اهالی زیر سقف طلبه،همون طور که محرم باید زنده بمونه و هرسال هیئات روضه برگزار شه،همون طور و با همان اهمیت باید اعیاد مذهبی رو جشن گرفت

جشن های ما خیلی هزینه بر نیستن،و همیشه با همون وسایل تزئینی خونه رو تزئین میکنیم و هر از گاهی که حاجی پول داشت شب یه جعبه شیرینی میگیره و تشریف میاد خونه

اگه عید غدیر به گوش همه رسیده بود و بهش اهمیت داده میشد هیچ وقت جریان کوچه اتفاق نمی افتاد،هیچ سری بالای نیزه نمی رفت،و هیچ خواهری نظاره گر گودال خونین نبود

می‌دونستید که تمام اتفاق روز غدیر بیان جمله من کنت مولاه نیست؟ می‌دون

ستید که پیامبر در روز غدیر خطبه بلند و مهمی قرائت کردند؟

و این یک جمله از آن خطبه است: «پس باید این خبر (واقعه غدیر خم) را هر حاضری به غائب و هر پدری به فرزندش برساند، تا روز قیامت»

پدران وظیفه دارند که واقعه غدیر و خطبه غدیر را به فرزندانشان آموزش دهند و این یک وظیفه مهم است. روز عید غدیر باید فرصتی هم بگذاریم و خطبه غدیر را بخوانیم و تکه‌هایی از آن را به فرزندان‌مان بیاموزیم. این جزو وظایف پدران شیعه است!


اَلحمدُ لِلهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ المُتَمَسّکینَ بِولایةِ اَمیرِالمؤمنینَ و الائمةِ المَعصومینَ علیهم السلام

ماهی قرمز
۲۳ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر