+بعضی از خانوم ها و آقایون و (خودمونیم بیشتر خانم ها) خیلی خواسته های فضایی دارن از جناب همسر
مثلا فک کنید یه طلبه یا دانشجویی که همیشه تو خوابگاه بوده و مشغول تحصیل و پژوهش،تنها زن هایی که تو زندگیش میشناخته خواهر و مادرش بودن که صبح تا شب قربون صدقش میرفتن،نه اهل روابط آزاد بوده و نه ارتباط بی جا با نامحرم
حالا خانوم این موجود انتظار داره نکات ریزی رو تو همسر داری بلد باشه که شاید کم کم این آقا باید یاد بگیره
یادمه تو کار آموزی مشاوره اکثرا مشکلاتی خانوم ها اون رو بی توجهی تلقی میکردن همین بود
_همسرم اول برای من غذا نمیکشه
_همسرم سالگرد آشناییمون رو یادش رفته
_همسرم کم برام گل میخره
و امثال این
خب اینها هنر های همسر داری و نباید انتظار داشته باشید وقتی با شخصی ازدواج میکنید دایرة المعارف این هنر باشه،خیلی از آقایون اصلا بلد نیستن و یا خیلیشون تو مختصات ذهنیشون این قضیه نیست
پس به نظر من آنچه را که برای خود میپسندی برای همسرت بیشتر بپسند
خیلی وقت ها اگه خودمون پایه گذار خیلی از مسائل تو خونه باشیم به طوری که عادت اهل خانه بشه اونوقت طرف مقابل هم غیر مستقیم درش نهادینه میشه
آخرشم حتی اگه بعضی از آقایون برخی هنر هارو نتونستن کسب کنن بالاخره جایگزین های رفتاری دیگه ای ندارن
همه چیز رو کنار هم ببینم
++زندگی به سبک طلبگی
ای دل ،ای دل ، ای روزگار
دل من کربلا میخواد
دیگه تو این شهر گناه
نفسم بالا نمیاد،نفسم بالا نمیاد
این جا بختم سیاه شده
با جونیم تباه شده
ادما این جا اقا جون
تفریشون با گناه شده
این جا مردم تو حیا و
معرفت خیلی فقیرن
تو شبای فاطمیه
تو شهر عروسی میگیرن
اصلا انگار نمی دونن
تو کوچه مادر رو زدن
چهل تا گلچین ریشه ی
گل نیلوفر رو زدن
یه نگاه کن ای اقا جون
ابروی منو بخر
زنده ی من اگه نشد،مُردمو کربلا ببر
عاقبت کار خودش را کرد این در فاطمه
عاقبت دیدی که محسن گشت پرپر فاطمه
تو امانت پیش من بودی و حالا همسرت
می کِشد هر دم خجالت از پیمبر فاطمه
زخم های پیکرت دارد علی را می کُشد
لاله می کاری ز خون در بین بستر فاطمه
اشک طفلان را در آوردی مکش اینگونه آه
جان من گریه مکن خاتون محشر فاطمه
لب گشا حرفی بزن تا من نیفتادم ز پا
“یا علی” بر گو بگیرم جان دیگر فاطمه
قصد رفتن کرده ای بانو مگر که اینچنین ؟
خانه داری میکنی این روز آخر فاطمه
چند روزی میشود گلهای تو پژمرده اند
زینب از داغت ببین گشته چه لاغر فاطمه
من که عمری خم به ابرویم نیاوردم ببین
داغ تو کرده چه ها با مرد خیبر فاطمه
آفتاب خانه من بر لب بامی چرا؟
میزنی سو سو ز چه ای نور داور فاطمه
میروی، باشد برو! اما بدان که بعد از این
میشود این خانه دیگر قبر حیدر فاطمه
آری راست می گوید «مرتضی»؛ این روزها در خیابان های شهر چیزهایی خرج این مسافرخانه می کنیم که می توان با آنها تمام بهشت را خرید. حیا، صداقت، پاکدامنی و … دُرّهای نایابی شدند که این روزها کمتر به چشم می آیند.
چه بسیار همسران شهیدی که همچنان به عشق «مرتضی» زندگی می کنند و به دیوانگی خود فخر می فروشند و چه بسیار کسانی که «از دسته فرمانده گردانی به دسته شاطری ترقی کردند» و امروز در همسایگی من و تو گذران زندگی می کنند.
اگر دیدید همسرتان یک نقطه عیبی دارد -هیچ انسانی بی عیب نیست- و مجبورید او را تحمل کنید،تحمل کنید،که او هم همزمان دارد یک عیبی را از شما تحمل میکند،آدم عیب خودش را که نمی فهمد،عیب دیگری را می فهمد،پس بنا را بگذارید بر تحمل.
اگر چنان چه قابل اصلاح است،اصلاحش کنید.اگر دیدید کاری نمیشود کرد،با او بسازید.
در قدیم بیشتر می گفتند دختر باید سازگار باشد،برای پسر کانه وظیفه سازگاری را قائل نبودند.نه، اسلام این را نمی گوید.اسلام می گوید که دختر و پسر هردو باید سازگار باشند.هردو باید بسازند.
باید بنا را بر این بگذارند که زندگی خانوادگی را سالم،کامل،آرام و همراه با محبت و عشق متقابل اداره کنند و این را ادامه بدهند و حفظ کنند.اگر چنانچه ان شاءالله این فراهم شد که فراهم کردنش هم با تربیت های اسلامی مشکل نیست این خانواده،همان خانواده سالمی خواهد بود که اسلام معتقد به اوست.
+متن سخنرانی حضرت آقا
++عنوان پست کاملا بی ربط به متن بوده و صرفا جهت جذب مشتری می باشد.